سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :5
کل بازدید :49646
تعداد کل یاداشته ها : 61
102/7/4
8:14 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
علیرضا دباغی نژاد[120]
انسان از نسیان می‌آید و نسیان هم یعنی فراموشی. و انسان همیشه فراموش‌کار است. من هم انسانم و از این قاعده مستثنی نیستم. انگار باید از یک سوراخ چندبار گزیده شوم و باز عبرت نشود برایم... حالا هم دوباره خودمان را زدیم به دنیای سیب‌زمینی‌ها و روز از نو روزی از نو

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

بعضیا مثل صدای دهل میمونن ، فقط از دور خوبن،وقتی بهشون نزدیک باشی متوجه میشی بو میدن ، بوی تعفن، بوی لجن،بوی هرزگی

میدونی چیه به‌نظرم دنیا داره بد میچرخه ، یه جا خوندم :وقتی ارزشها عوض میشه عوضیها با ارزش میشن 

(1-2)_ خودم کردم که لعنت بر دلم باد

 

 

 

 


  
  

آمدی شعر بخوانی ، گریه کنی بروی 

نامه ای خیس به دستم برسانی بروی 

در سلام تو ، خداحافظی ات پیدا بود 

قصدت این بود از اول که نمانی بروی 

خواستی جاذبه ات را به رخ من بکشی 

شاخه ی سیب دلم را بتکانی بروی


 

 


  
  

هرچند که هرگز نرسیدم بوصالت 

عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت 

زیبایی امروز تو گنجی ابدی نیست 

بیواره تو و دلخوشی رو به زوالت 

مانند اناری که سر شاخه بخشکد 

افسوس که هرگز نرسیدی به کمالت 

پرسیدی ام از عشق جوابی نشنیدی 

بشنو که سزاوار سکوت است سوالت 

یکبار به اصرار تو عاشق شدم ای عشق 

اینبار اگر اصرار کنی وای بحالت



 

 

 


  
  

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرده خداوندش را


F

 

 

 


  
  

بی صدا رفتم که این درد رو بهت حالی کنم 

من اصلا نمیتونم به تو خداحافظی کنم 

این روزام میگذره این دردا فروکش میکنه 

الانم خوبم چشمام الکی شلوغش میکنن


  
  

دوستم داری ولی از ترس ریش و اخم من

بردلت جانا ، به لب حاجی خطابم میکنی


  
  

مثل شربت های تلخ کودکی هایم شدی 

ناگواری اما من را مداوا میکنی


  
  

این چیست که چون دلهره افتاده بجانم؟

حال همه خوب است من اما نگرانم 

 

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر 

من خوره افتاده بجانم که بمانم


  
  

حد می هشتاد ضربه ، حد چشمان تو چیست؟

مست چشمان تو را اعدام باید کرد و کشت


  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ مشکل از ماست که ازهر کرمی توقع پروانه شدن داریم
+ خدایا من از تنهایی نمیترسم اما میترسم از تن هایی که منو به گناه میندازند اما
+ گر بنا نیست ببخشید ؛ نبخشید اما پیش زهرا ؛ گنه کار نخوانید فقط ! حقمان است ؛ ولی جان اباعبـــــدالله محضر فاطمه ما را نکشانید فقط ! روز محشر به جهنم ببریدم ؛ اما ... دست ما را به محرم برسانید فقط !


+ امدم بگم که گدا نمیخوای/ یا که اصلا غلام سیاه نمیخوای/ یه بار هم از زبون ما تو بگو/ نوکرم راستی کربلا نمیخوای؟/دورم از کربلا بابام میگه/ که نکنه از امام رضا نمیخوای/ من مریض خود خود خودتم/ نسخه بنویس بگو شفا نمیخوای


+ *نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند مردم صدای آمدنت را شنیده اند زیباتر از همیشه شده آستان تو آقا! چقدر ریسه برایت کشیده اند *


+ *خداروشکر.... نه آرزوی کسی ام.... نه آویزون کــــــــــــــــسی...!*
+ دیگربه توفکرنمیکنم.... گناه است چشم داشتن به مال دیگران.
+ امدم بگم که گدا نمیخوای/ یا که اصلا غلام سیاه نمیخوای/ یه بار هم از زبون ما تو بگو/ نوکرم راستی کربلا نمیخوای؟/دورم از کربلا بابام میگه/ که نکنه از امام رضا نمیخوای/ من مریض خود خود خودتم/ نسخه بنویس بگو شفا نمیخوای


+ چقد ساده!!!!!!!!! تنها باید توی پرفایلت کلمه* مجرد* را با *متاهل *عوض کنی و این یعنی دیگر تنها نیستی
+ *وقتی میگویی خدا ، خداوند چنان به تو توجه میکند که انگار همین یک بنده را دارد - ولی ما چنان خدا را صدا میزنیم که انگار هزار تا خدا داریم*