خادم مخلص امام رضا(ع)
از دور دیدمش ، انگار در حال خدمت بود ،خادم بخش ویلچر حرم امام رضا (ع) بود
یه پیرزن رو ویلچر نشسته بود و داشت اونو به سمت حرم میبرد
تعجب کردم آخه اونروز شیفت او نبود
بهش نزدیکتر شدم
سلام کردم ، برگشت تا منو دید شناخت
با هم گرم صحبت شدیم و به سمت حرم حرکت کردیم
پرسیدم شیفتتون رو عوض کردی؟ گفت :نه
تازه متوجه شدم لباس فرم تنش نیست
پرسیدم قضیه چیه؟خندید
نزدیک حرم شدیم پیرزن از ویلچر پیاده شد و به سمت حرم رفت و ما به سمت فلکه طبرسی برگشتیم
وقتی دید خیلی فضولیم گل کرده خودش شروع کرد به توضیح دادن
گفت : یه مدت پیش به خاطر یه مسئله کوچیک تو شیفت ناراحت بودم ، فکرم مشغول بود که چرا دیگه خدمت به زائرین واسم مثل گذشته دلچسب نیست ، متوجه شدم یه کم غرق لباس و اسم خادم بودنم شدم
واسه همین جدا از بحث خادم بودنم هروقت در توانم باشه میام از حرم یه ویلچر میگیرم و زائرین بین مسیر حرم رو به سمت حرم میارم.
بغض گلومو گرفته بود واسه اینکه مزاحم این حس روحانی و خدمت مخلصانه نشم ازش خداحافظی کردم هنوز چند متر ازش فاصله نگرفته بودم که صدام کرد برگشتم ، گفت : شتر دیدی ندیدی و خندید
سرمو تکون دادم و حرکت کردم اما تا هتل همه فکرم به حرفا و کار مخلصانه اش بود
از خودم پرسیدم راستی چند نفر منتظر هستن تا اسمشون واسه خادمی امام رضا(ع) در بیاد و لباس خادمی رو بپوشن؟
راستی خادمی امام رضا(ع) فقط پوشیدن لباس فرم حرمه؟